قول دادی ، " پناهگاهی " باشی
نه ، گاهی پناه
حال آمدی
بمان !
۱۴ نظر
۱۶ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۴
این روزها با دلم بازی می کنـی
و دلم با چشمم ،
بی اختیـار اشــک می ریـزم ...
چه اشک و چه دل غریبی ... !
-
خشونت نمی خواهد !
با نرمی ،
شیرِ مادر ،
از لای ناخن هایم بیرون آید ...
-
انتخـاب با ماست
نمیشود
آنها انتخـاب کنند ... !
رای نوشت:
دیده بان دیروز ، دیپلمات امروز
-تنهایی !؟
گمان نمی کنم ...
اگر در وجودت حضورم را حس کنی
هیچ گاه واژه " تنهایی " به ذهنت خطور نمی کند ...
-
آخر تـرم
این همه پشیمانی ...
آخر عمر
چه مقدار ... !؟
نفس نوشت:
واحدهای بندگی را چگونه گذراندم ... !؟